محل تبلیغات شما

نخستین نوشته ام توی سال 99

با "ر" به هم زدم و دردناکترین بخشش اینه که در آینده ای نه چندان دور هر روز باید ببینمش و خویشتن دار باشم

گمون میکردم تا همیشه با همیم خیلی گمان هاا میکردم و از بد روزگار همه شون گمان های مثبتی بودند :)

گله ای نیست   3 4 روزی گریه کردم و الان آرومم خیلی آروومم

بهترم یعنی.

در مرحله ی گیج و مبهوت بین بودن و نبودنم.

به هر حال درست میشه. اینو میدونم و من به روزهای اوجم برمیگردم.

بهترین ویژگیم اینه ک ناامید نمیشم :)

نمخواستم در این باره بنویسم نمیخوام هیچی در این باره بگم زین پس.

نمیدونم چرا اومدم که بنویسم.

حرفی برای گفتن ندارم.

دارم شاهین نجفی گوش میدم.

هیچی برای گفتن ندارم.

هیچی.

هیچ

"قوی ترین آدم ها تنهاترین آدمها هستند"!

خیلی حرف دارم ولی حرفم نمیاد

-------------------------------------

* آغوش - شاهین نجفی

 

 

12 فروردین 1399 - سه شنبه -  16:52

زادروزم خجسته .... !

عبور باید کرد ....! همین!

رقصم گرفته بود ....!

هیچی ,خیلی ,ای ,میکردم ,گفتن ,گمان ,در این ,گفتن ندارم ,برای گفتن ,این باره ,باره بگم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای رنگارنگ گروه جغرافیای مهردشت